انگار قصد رفتن به کلاس هاتو نداری...!
سلام دخترم، خانومم! بعد از اینکه دعاهات در حق من مستجاب شد، من از اول مرداد ماه مشغول به کار شدم، الحمدالله تو شرکتی استخدام شدم که مدت ها بود بهش فکر میکردم، تو هم الحمدالله با من همکاری کردی. چون قبل از اینکه مشغول بشم، باهات در موردش صحبت کرده بودم و بهت گفته بودم که اگه من برم سرکار دیگه ساعت دوازده نمیتونم بیام دنبالت ساعت چهار بعدازظهر میام دنبالت. بهت ناهار میدم تا اونجا با دوستات بخوری و ... کلی سفارش دیگه. تو هم پذیرفته بودی و با من همکاری لازم را داشتی، مرداد ماه که بابا هر روز صبح تو رو میبرد کلاس و بعدش میرفت سرکار، من خیلی زودتر از تو و بابایی از خونه میومدم بیرون، تا اول وقت برسم سرکار، تا بعد از پایان ساعت کارم سریع بیام پیش...
نویسنده :
مامان پریسا
22:35